اخلاق و حقوق و همینطور عقلانیت در حوزه نظم و امنیت سبک مدیریت امنیت، حتی در مورد جزئیات دقیقترین مسائل حتی جنگ روانی، مدیریت افکار عمومی، روابط عمومیاینها همه به شدت مورد توجه میباشد و پیامبر(ص) این مسئله را دقیقا پیگیری میکردند و خودشان یک مدیر قوی در حوزه مسئله جنگ روانی و مدیریت افکار عمومی و ارعاب دشمن یا فریب و تاکتیک علیه دشمن در حوزه امنیت داخلی و امنیت خارجی داشتند و مطرح میکردند.
نکته اول تمام نهادهای حکومت اسلامیباید در حوزه عمومیبه همه مردم با قطع نظر از اینکه چه قومیتی یا چه نژادی یا چه جنسیتی و چه طبقهای دارد؟ و حتی چه دین و مذهبی از مذاهب اسلامی یا چه دینی از ادیان دارد؟ باید نسبت به همه احساس مسئولیت کنند، مثلاً. حکومت اسلامی نمیتواند بگوید ما مراقب امنیت طرفداران خودمان هستیم ولی آنهایی که طرفدار ما نیستند یا با ما مخالف هستند امنیت آنها را کاری نداریم. ما به افرادی این خصوصیات مثلاً اخلاقی یا ایمانی یا سیاسی را دارند ما فقط به حقوق و امنیت و نظم در مورد آنها مسئول هستیم و بقیه را کاری نداریم.
اولین نکته، حالا چون درماه محرم هم هستیم از یک روایت از سید الشهدا شروع کنم فرمودند: «تَکُونُ اَلصَّنِیعَةُ مِثْلَ وَابِلِ اَلْمَطَرِ تُصِیبُ اَلْبَرَّ وَ اَلْفَاجِرَ»؛ امام حسین(ع) فرمودند: به همه مردم خدمت کنید مثل باران باشید که بر همه میبارد نمیگوید که تو طرف چه کسی هستی و چهجوری هستی بر همه میبارد. «تصیب البر و الفاجر» به انسان خوب و حتی انسان فاسد و بد در حقوق عمومیهمه شریک هستند یعنی حتی نمیتوانیم بگوییم چون فلانی آدم فاسدی است و اخلاق درستی ندارد پس امنیت خونی او هم مهم نیست و خانهاش دزد برود و دزدی بکند و حقوق وی نباید رعایت شود، نه فرض کنید سر چهارراه یک کسی جزء اولیاءالله است ولی تخلف رانندگی کرده، یک کسی هم فاسدترین انسان جامعه است ولی طبق قانون رفتار کرده است ما اینجا کاری به اولیاءالله بودن و فاسد بودن آنها حق نداریم داشته باشیم. باید ببینیم در مسئله رانندگی حق با چه کسی است؟ زیرا من مسئول رانندگی هستم یا در فلان جا مسئول حفاظت و امنیت شهر هستم که قانونشکنی نشود. آنجا هم باید ببینیم قانون، شرع چه میگوید و آن را رعایت بکنم. پس اصل مسئله این است چه در حکومت اسلامیحاکمان و مسئولان، چه اصلا آدم معمولی و مسلمان در مسئله حکومت، فرمود تو به همه کمک کن، مثل باران بر خوب و بد ببار. سید الشهدا (ع) حتی به کسانی که اهل بیت(ع) را قبول نداشتند ولی محتاج و گرسنه و آواره بودند کمک میکرد. معمولاً کمک کردن، کارهای خیریه، خدمت به دیگران، چند منشاء دارد. یک زمانی منشاء آن احساساتی شدن است مثلا نشستی و محاسبه عقلی، شرعی، اخلاقی و.... نمیکنی یک نفری روی برف یا خیابان افتاده و پایش شکسته یا خردشده هر کس باشه معمولاً انسان متعارف اینجا احساساتی میشود و به او کمک میکند این کمک کردن به او کار خوبی است اما اینکه تو به چه منظوری این کار را کردی، منظورها مراتب دارد نیتها انگیزهها مرتب دارد بعضیهایش خیلی ارزش اخلاقی ندارد و بعضیهایش هم اصلا ضد ارزش اخلاقی است مثلا اینکه صرفاً از روی عاطفه و احساسات باشد دست خودت نیست و برای ارضاء و آرام کردن خودت این کار را کردی این کار خیلی ارزش اخلاقی ندارد و ضد اخلاقی هم نیست و در بیرون یک عمل خیلی اتفاق افتاده است ولی خب وقتی کسی فقط براساس احساس و عاطفه به دیگران خدمت میکند معمولاً این خدمت و کار خیر و این خوبیها کور و بی حساب است اصلا محاسبه در آن نیست که این کیست؟ راست میگوید؟ مشکلش چیست؟ چه اولویتی دارد؟ پول دادن به او بهتر است یا برای او کار درست کنی؟ هیچ حساب و کتابی ندارد، همینطوری یک لحظه میخواهی خودت را ارضاء کنی. یک روش خدماتی که بخشی از مردم میکنند و کارهای خیر میکنند کمک به دیگران میکنند منشاء آن این است که جلو چشم بقیه است نمیتوانم کمک نکنم همه دارند نگاهم میکنند یا خبرش به دیگران میرسد به خاطر این داری کمک میکنید. اینها در واقع خودنمایی و جاه طلبی و تظاهر است این بستگی دارد ببینی واقعا چشم و گوشهایی دارند تو را الان میبینند و این خبر به آنها میرسد یا نه؟ اگر کسی میبیند خبری به جایی نمیرسد کمک نمیکنی. این عمل اخلاقی نیست این کمک کردم عمل اخلاقی نیست حالا پولی دادی کمکی هم کردی به درد او خورد اما به درد تو نمیخورد یعنی تو رشد اخلاقی نمیکنی. یک وقت هم است بستگی به شرایط دارد، شرایط چگونه باشد یک زمانی کمک میکنی یک زمانی نمیکنی، هدف تو کمک کردن به او نیست هدف تو چیز دیگری است. این هم که اصلا ارزش اخلاقی ندارد که هیچ ضد ارزش اخلاقی نیز هست. یک نوع دیگر هست که میگویند بر اساس حوزه روانشناسی عمل خیر را تحقیق کردهاند تعبیرش این است که بر اساس روایات ما هم میباشد که یک عده بر اساس بده بستان و معامله کار خیر میکنند یعنی داد و ستد، فلان جا، فلان عمل را انجام بدهم به فلانجا کمک میکنم برای اینکه و به شرط اینکه شما یا فلانی در فلان مسئله دیگر، فلان مشکل ما را حل کنی. در واقع یک جور رشوه دادن است منتهی به اسم عمل خیر. خب این هم روشن است بر اساس جمعبندی و جمع و تفرق و حساب کتاب مادی صورت میگیرد و ارزش اخلاقی ندارد.
ک وقتی هم هست که بر اساس چشم و هم چشمی و گوش و هم گوشی است و انسان در شرایطی قرار میگیرد که جوگیر میشود و از رو میرود و مجبور میشود. پس ما انواع و اقسام کارهایی داریم که ظاهرا خدمت به مردم است اما در واقع هدف آن خدمت نیست برای این است که رای بیاورد و بگویند این ادم خیری است و... این تشکیلات خیلی مردمیهستند و فقط دنبال پسوند و پیشوند هستند. اینها هیچکدام ارزش اخلاقی ندارند مشکل کسی را ممکن است بیرون حل کنند اما برای خود او اینها خلاف اخلاق است زیرا یک مهم اخلاق، شرط اخلاص و توجه کردن به خدا میباشد بدون توقع مادی شخصی برای خود.
الان شما همین مواردی را که به شما عرض کردم اگر ما به ازای مادی و شخصی آن را حذف کنیم هیچکدام از این افراد دستهها دیگر آن عمل را انجام نمیدهند اگر ببینند بده بستانی نیست اگر بداند دیگر مشهور نمیشود، اگر بداند دیگران متوجه نمیشوند و اگر بداند احساساتش آرام نمیگیرد آن عمل را انجام نمیدهد. این که امام حسین(ع) فرمودند «تکونُ اَلصَّنِیعَةُ مِثْلَ وَابِلِ اَلْمَطَرِ» صنعت یعنی کارسازی یعنی موضوع کار شده یه جور کارگشایی یکجور سازندگی، یک خدمتی و کاری که به نفع کسی انجام بشود فرمودند فقط در یک صورت است که شما واقعا این عمل خیر را به خاطر خود عمل خیر کردی و به خاطر خدمت به بندگان و به خاطر خدا انجام میدهی، و آن وقتی است که مثل باران بر همه بباری. نگاه نکنی این با من خوب است یا بد است؟ یا اصلا خودش این ادم نمرهاش در حوزه اخلاق و عقایدش بیست است یا تجدید؟ بله یک گروه مستثنی هستند که معاند هستند و ضد دین و ضد قانون است دنبال تنش و درگیری و دشمن هستند تازه دشمن هم دو دسته است. دشمن آگاه را ممکن است به او بگوییم خدمت نکن که خیانت میشود اما دشمن نااگاه هم حتی به اون هم خدمت کردن ممکن است هدایت شود هست. سید الشهدا، امام حسین (ع) در اولین روایت فرمودند رشد کنید تا بتوانید مثل باران بر همه ببارید و بر همه ببخشید حتی اگر شورهزار باشد باران نگاه نمیکند زمین محصول میدهد یا خیر بر همه میبارد ممکن است یک آدم کافر و بیدین و مذهب و دشمن باشد چرا به این کمک کنیم؟ حتی او نیز اگر کمک خواست چرا به او کمک کنی؟ فرمود اینکه شورهزار است و هر چه هم بر این بباری سبز نخواهد شد فرمودند که خوبها و بدها با محبت تو نمونه و الگو میگیرند حجت پیدا میکنند حجت، علیه یا له آنها میباشد. آنهایی که اهل نجات و هدایت باشند هدایت میشوند اگر قرار باشد آدمهایی که صالح نیستند و اهل گناه هستند را حذف و محروم از هر نوع خدمتی کنیم شاید چند سال بعد اینکار را کسی با خودت بکند تو خودت را در خوبی و خیرات محدود و احتکار کردی! و این خودش بخل است و تو را بخیل کرده است. میگویند مادر شیرده حتی اگر بچهاش شیر نخواهد یا بچهاش از دنیا برود خب این سینه مادر شیر دارد. مادر عاقل پزشک به او میگوید که اگر بچه نداری شیر بدهی این شیر را بدوش و این شیر را بریز ولو روی خاک و به خاک هدیه کن، و گرنه این شیر در سینه مادر میگندد و عفونی میشود و خود مادر را مریض میکند. لذا اهل سخاوت باشید حتی اگر طرف لیاقت سخاوت شما را ندارد. این خط امام حسین(ع) است. میگویند یک آدمیرا آوردهاند یک آدم بی ادب و با ما درست رفتار نمیکند و خیلی خود خودخواه است ولی الان یک مشکلی دارد، حضرت فرمود: به او هم کمک کن ولو انسان درستی نیست ولی مثل آن مادر است که شیرش را به خاک میبخشد حتی اگر دهان کودک و نوزاد برای مصرف نباشد خودش از عفونت مصون میماند. اگر خوبی را به بدها هم گسترش دهید در دراز مدت بدها هم تحت تاثیر قرار میگیرند پس بگذارید خوب شوند و در بدی جلوتر نروند فقط یک جا میگویند به اشخاصی که فاسد یا افرادی که در جبهه مخالف حق هستند به آنها کمک نکنید چون آن وقت است که اگر به آن شخص و اشخاص کمک کنید باطل را تقویت کردید و جبهه باطل تقویت میشود. یا یک عدهای به شک میافتند توجیه و تطهیر میشود. یک عدهای به شک میافتند که اینها نیز حق هستند، نه؛ وقتی به ایناشخاص کمک میکنید فرمودند وقتی به آدم فاسد و اهل گناه که نیازمند گرفتار شده کمک میکنی این معنی این نیست که آن شخص بر حق است معنی آن این است که تو حق هستی و حتی به او هم رحم میکنی و توجه داری از آن طرف اگر بیاییم به کسی خدمت بکنیم به نحو غلطی که او بشود یک آدم تنبل، وابسته و گرفتار و ضعیف و مفت خور، این هم بد است. طرف تو آدم خوبی است به او کمک کن اما این کمک به نحوی نباشد که او قانون شکن و خودمحور بار بیاید. این پس اجمالاً ترجمه و توضیحاتی است که اهل قلم و اهل فکر راجع به این روایت سیدالشهدا دادند و توصیفات و تفسیری است که از روایت امام حسین کردند و اینکه با عمل (صنیعه) یعنی با عمل سازندگی و کارگشایی و کارسازی به خوب و بد خدمت کردن، اولاً خودت رشد میکنی، ثانیاً الگو به هر دو میدهی به او یک الگو میدهی به دیگری یک الگو، و زمینه فراهم میکنی تا اینها بیشتر رشد کنند. این اصل اول است.
تمام نهادهای حکومتی حتی نهادهایی که مسئول امنیت هستند و گاهی مجبورند برخورد کنند حتی آنها هم باید توجه داشته باشند هم خودشان و هم مردم، که این هدفش «الصنیعه الی البر و الفاجر» هدفش خدمت به جامعه است حتی اگر آدمهای درستی نباشند یعنی حتی جلو کسی هم که میایستی به او هم داری خدمت میکنی چون مانع قانون شکنی و قانونستیزی خود او میشوی که این قانون شکنی هم به خود او صدمه میزند و هم به کل جامعه صدمه میزند. این روایت را عرض کردم چون در ایام متعلق به سید الشهدا(ع) هستیم و هم مربوط به این قضیه که تمام برخوردهای قضایی، امنیتی، نظامی، مجازات جزاء و... هدف و فلسفهاش، هم به مجریانش باید یادآوری کرد و هم به آنهایی که موضوع و هدف این برنامهها قرار میگیرند باید به آنها یادآوری کرد که هدف، خدمت به جامعه است باید خدمت به جامعه کرد کمک به مردم کرد و حتی اگر افراد فاجری باشند نه عادل؛ برّ یعنی نیکوکار، آدمهای درستی نیستند آدمهای اهل گناه هستند حتی او هم اگرگرفتار شده باید حکومت اسلامی به او کمک کند ورشکست و گرفتاز شده و دارد یک جایی به او ظلم میشود باید از مظلوم دفاع کنی حتی اگر انسان صالحی نیست. این درس اول خیلی مهم است یعنی ما حواسمان باشد که به هیچ کسی در جامعه ما به چشم دشمن بذات نباید نگاه کنیم و همه را باید بندگان خدا دید بعضی صالح هستند و بعضی فاسد و بعضی نیمه صالح، نیمه فاسداند. آن ارزش اخلاقی و اعتقادی به جای خود، اما حکومت وقتی مسئول نظافت و تمیزی و امنیت شهر است، مسئول بهداشت در شهر است در قضیه امنیت و بهداشت و نظافت و... نباید به مردم بگوید هر کسی با من است کمکش میکنم نه. هر که جزء این جامعه است و در برابر قانون این جامعه تسلیم است باید اگر در حکومت اسلامی به کمک احتیاج داشت به وی کمک کرد. این خیلی مهم است دقت کنید معنیاش هم این است که پس آقا حق و باطل چه شد؟ پس یعنی برّ و فاجر مساویاند؟ آدمهای خوب و بد مساویاند؟ آدمهای فاسد با عادل مساویاند؟ خیر، این طور نیست حق و باطل هم مساوی نیست. اما یک وقت دادگاه الهی است چه کسی چه عقاید و چه اخلاقی دارد جای این آخرت است و خداوند قضاوت خواهد کرد. یک وقتی در دنیا است، دنیا هم ملاک قانون است اگر کسانی که قانون میشکنند و حقوق دیگران را حقالله و حقالناس را ضایع میکنند باید با آنها باید طبق قانون برخورد کرد. اگر نمیکنند ما داوری نمیکنیم راجع به این که چه کسی با تقوا است و چه کسی بیتقوا است. به ما مربوط نیست. به کارمند اداره دولتی مربوط نیست و حق ندارد وقتی کسی به اداره میآید از کسی بپرسد تو نماز میخوانی یا نمیخوانی؟ و اگر نماز میخوانی مشکلت را حل کنم و اگر نمیخوانی حل نکنم. خیر ما همچنین حقی نداریم، بله یک نهادی هم باید در حکومت باشد که هم کار فرهنگی و تربیتی و هم کار نهی از منکر کند که اگر یک کسی نماز نمیخوانند یا عمداً تارک الصلاة است آنها را تربیت کند و اگر لازم شد تأدیب و تعزیر هم بکند آنها هم قوانین خاص خودش را دارد. یعنی هر نهاد قوانین خودش باید مشخص باشد. کار اخلاقی، فرهنگی، تربیتی چه کسی میکند؟ کار نهی از منکری تا حد تعزیرات چه کسی انجام میدهد؟ خدمات عمومی مثل بهداشت و امنیت و... را چه کسی انجام میدهد؟ هر جا ملاک خودش است. سید الشهدا فرمودند من اگر یک انسان حتی اگر خیلی صالح نبود و گاهی گناه میکند و گاهی مشکلاتی دارد حتی این اگر از من کمک بخواهد من او را کمک میکنم چون هدف من خدا است نه او؛ و برای رضای خدا به همه کمک میکنم حتی اگر آن لحظهای که کمک میکنم آن فرد به من توهین هم بکند باز هم کمک میکنم چون من به خاطر او این کار را نمیکنم من به خاطر خدا این کار را میکنم. او اگر اتفاقا توهین کند من بیشتر رشد میکنم و پاداش من بیشتر است.
مسئله دیگر، مسئله هوشمندی است ببینیم که پیامبر اکرم(ص) بزرگترین معلم اخلاق و معنویت است. خدا شناسترین و انسان شناسترین و هستی شناسترین بشری است که از ازل تا ابد آمده یا خواهد آمد. به همین علت هم ایشان بزرگترین و آخرین پیامبر خداست یعنی ارتفاعی که پیغمبر گرفته و تقرب به خداوند پیدا کرده از همۀ بشریت و همۀ انبیاء بیشتر بود. هیچ کس به اندازه پیامبر(ص) خدا و انسان را نشناخته است، زندگی و مرگ و عدل و ظلم را درست نشناخته است و هیچکس اندازۀ پیامبر روح لطیف و معنوی نداشته است بزرگترین روح متوکل است. در عین حال همین پیامبر، در مبارزات و نبردها و در مسائل امنیتی، نظامی، اطلاعاتی، انتظامی, و حتی جنگ روانی کاملا حساب شده عمل میکردند. هدف پیامبر نجات بشر بود از خرافه، شرک، خرافات، ظلم، کفر، جهل، عقبماندگی، بیعدالتی، گرسنگی، فحشا، فساد و گناه، بتپرستی، دخترکشی اینها هدف پیغمبر بود. خب دشمنانی هم پیدا میکرد چون افرادی هستند صاحبان زور و دستگاههای تبلیغاتی که اینها به اسم مقدسات که بتها خدایان و نمایندگان خدایان هستند و... اینها میخواهند مردم را بدوشند و از مردم سواری بگیرند و تجاوز به حقوق مردم و ناموس مردم بکنند. همان اشراف قریش، پیامبر با آنها اول مبارزه میکرد با جریانهای جنگ طلب یهودی نه همۀ یهودیها بلکه با افراد جنگطلب یهودی و با امپراطوری روم و شاهنشاهی ایران که اربابان منطقه بودند و دو تا قدرت مادی فاسد در جهان بودند باید اینها درگیر میشد تا بشریت را از دست آنها نجات بدهد و به آزادی و آگاهی برساند. این ماموریت پیامبر از طرف خداوند بود. امپراطوری روم و شاهنشاهی ایران وقتی میگوییم حواسمان باشد که چه جوامعی بودند؟ قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی در جهان دو قطبی آن دوران دست این دو تا بود مثل آمریکا و شوروی زمان انقلاب ما که دنیا را نصف کرده بودند. تقوا، اخلاق، برادری، علم همه اینها به حاشیه رفته بود. ثروت و قدرت هرکه زورش بیشتر، ثروتش بیشتر، حقش بیشتر. مثلاً در ایران قبل از اسلام، شما حتما خوندید در ایران قبل ازاسلام فقط اشراف زادهها حق درس خواندن داشتند یعنی علم طبقاتی بود. مردم عادی حق درس خواندن نداشتند فقط ثروتمندان و درباریان و روحانیون زرتشتی میتوانستند درس بخوانند و همۀ مردم باید بیسواد میماندند. آن جریان پسر کفاش را خواندید در کتابهای درسی، جریانش این بود. خب شعار اسلام چه بود؟ اسلام میگفت علم نه فقط حق، بلکه وظیفه است «الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَه » هر مرد و زنی حق دارد و باید عالم شود "علم" عبادت است هم علم دنیا و هم علم اخرت هر دو باید باشد خب ولی ایران قبل از اسلام راجع به علم آن را میگوید. شاه ایران خسرو پرویز سه هزار تا زن داشت، سه هزار زن که اصلا فرصت چگونه وقت میکرده با آنها احوالپرسی کند یعنی اگر این سه هزار تا صف میکشیدند شاه ایران معلوم نیست فقط میخواست به آنها بگوید سلام علیکم حالت چطوره؟ این چقدر وقت میگرقت. بیش از سه هزار زن در حرمسرای او بود وضعیت طبقاتی و... این ایران قبل از اسلام بوده است بله در عین حال یک ابرقدرت بوده، قدرت بزرگی بوده است، روم از اینها فاسدتر بود. در امپراطوری روم نقل شده اشراف و رؤساء و فرماندهان ارتش آنها که دنیا را غارت میکردند. اینها کنار غذاهای خوشمزهای که میخوردند کنار غذاخوری اتاق استفراغ داشتند میرفتند انگشت میزدند غذایی که خوردند بالا بیاورند و دوباره بیایند و عذا بخورند و دوباره لذت خوردن را ببرند! ببینید چنین جانورانی بودند یعنی تا خرخره غذا میخورند بعد دوباره انگشت میزند بالا بیاورد بعد دوباره غذا بخورد یعنی اصلاً هدف سیر شدن وغذا خوردن و تغذیه نیست، هدف لذت است اینها شدهاند قدرت دنیا مثل الان آمریکا چه جوریاند؟ 130 نفر از اعضای کنگره آمریکا رسماً گفتهاند همجنسباز هستند خودشان گقتند! قوم لوط هستند. اینها دارند بر آمریکا و جهان حکومت میکنند آن زمان هم همینطور بود و پیامبر با اینها مبارزه میکرد. خب در این درگیریها پیامبر(ص) چگونه گارد ویژهاش را آموزش میداده که بروند به قلب خطر و برگردند و درست ضربه بزنند و کمتر ضربه بخورند و بیشتر ضربه بزنند و مردم عادی را مراقب باشند که صدمه نخورند.
در روایت موارد متعددی نقل شده که فرصت نیست همه را عرض کنم بعضی را عرض میکنم یکی اینکه باید جبهه دشمن را از درون و بیرون باید پریشان و ضعیف کرد. باید بترسند باید اطلاعات غلط به آنها منتقل بشود، باید بین آنها اختلاف ایجاد کرد، باید نگران شوند، باید به تحلیل اشتباه برسند، اینها دستوراتی که پیغمبر داده و عمل شده است. کاری کنید دشمن شما، شما را درست نشناسد و ارزیابی دقیقی از شما و جامعه نداشته باشه، کاری کنید بین خودشان اختلاف بیفتد و بترسند. کاری کنید سلاحهایشان را نتوانند درست استفاده کنند، کاری کنید که دچار خطای تحلیلی شوند و غافلگیر شوند. اینها دستوراتی است که پیامبر فرموده با دشمن چه کنید. اما هیچ جا نمیگوید خیانت کنید، به پیمانی که بستید پشت کنید، ظلم کنید حتی به دشمن میفرماید ظلم نکنید. فرمود جنازههایشان را تکه تکه نکنید، آتش نزنید آنها این کار را میکنند شما نکنید آنها معلم شما نیستند. آنها برای زور و باطل و دنیا مبارزه میکنند ولی شما دارید برای حق و توحید و عدالت و اخلاق مبارزه میکنید. این هدف، این وسیله را میخواهد. هدف او آن مسائل را میخواهد اما هدف ما با آن مسائل نمیشود. بله تکنیک و تاکتیک و فریب دشمن بله. ببینید فریب یک چیز است و خیانت چیز دیگری است. خیانت این است که شما میروی قرارداد میبندی بعد همان لحظه میخواهید آن را نقض کنید این خیانت است. فرمود ما به دشمن و تعهد خود خیانت نمیکنیم اگر چیزی را امضاء کنی باید پایش وایسی اما چرا فریب دشمن؟ «الْحَرْبُ خَدْعَةٌ» جنگ، یعنی تفکیک، یعنی فریب دشمن، دشمن راباید فریب دهی و باید بترسانی، دشمن باید دچار خطا شود و هیچ کدام از این اتفاقات در جبهه خودی نباید بیفتد. لذا پیامبر(ص) یک شخصیت صددرصد معنوی است در این حال یک شخصیت کاملا علمی و فنی و تکنیکی در مبارزه است، یک) آدمهای مناسب را میفرماید باید انتخاب کنی، هر کسی هر جایی حق ندارد مسئول و فرمانده بشود و حتی به عنوان یک نیرو عملیاتی باشد هر ماموریتی را به هر کسی ندهد آدمها باید امتحان شوند. آدمها باید 1) امتحان شوند. 2) آموزش ببینند. بعد از این باید مسئولیت به آنها بدهید خیلی یک جاهایی است که امکان آزمون و خطا نیست ممکن است موضوع آن جان و مال و امنیت جامعه باشد. دیگر اینکه فرمودند کسانی را در مسائل اجتماعی و مدیریتی مسئول بگذارید که مردم آنها را عادل بدانند. نمیگوید خودشان عادل باشند کافی است و ظالم نباشد این لازم است اما کافی نیست میگوید مردم باید آنها را آدم درستی بدانند اگر شما آدم درستی باشی ولی مردم تو را آدم درستی ندانند. پیامبر(ص) فرمود این فایده ندارد کافی نیست چون مردم باید اعتماد کنند تو از من مردم اطاعت بکن تا مردم به تو اعتماد کنند. بدون اعتماد اطاعت نمیآید. شرط اطاعت، اعتماد کردن و قابلیت اعتماد است. دیگر اینکه فرمودند با تمام مردم حرف بزنید، پانتومیم و در سکوت از مردم چیزی نخواهید، با مردم حرف بزنید. خیلی وقتها مردم و اقشاری در جامعه خطایی انجام دادهاند و فقط برای اینکه اطلاع نداشتهاند. الان انقدر پرونده در این نیروی انتظامی و دادگاهها هست بعضیها در زندانها آدمهایی که فقط به خاطر اینکه قانون را درست نمیدانستند خطا کردند و گرفتار شدند. خیلی از این آدمها در زندانها هستند. پیامبر(ص) میفرماید باید عادل باشید مردم هم شما را عادل بدانند خودتان آموزش دیده باشید و مهارت داشته باشید و امتحان شده باشید و بعد مردم را آماده کنید. وقتی به مردم توضیح نمیدهی او هم نمیداند تو خودت در ذهنت یک خط قرمزهایی داری که در ذهن مردم نیست میآید از آنها رد میشود شما فکر میکنی آگاهانه این کار رو کرده و عمدی کرده است در حالی که نه نمیدانسته. لذا این مسئله روابط عمومی، ارتباطات رسانه، آموزش به مردم، حرف زدن و پاسخ دادن به شبهات و سوالات مردم، گفت و گوی دو طرفه بین حاکمیت و مردم، بین حتی نیروهای قوه قاهره و نظامی و امنیتی، قوه قضائیه با مردم حرف بزنید و توضیح دهید گاهی ممکن است ده بار با بلندگو با رسانه اعلام کنی و بگویی این کار اینجوری است بعد در صحنه عمل یک درصد خطا اتفاق میافتد ولی وقتی نگویی یا یک بار همینجوری بگویی یا اصلا نفهمی چه گفتی اصلا چه جوری گفتی بدون هیچ نوع هنر و دقتی، خب مخاطب توجیه نیست بعد میبینی تخلفات شده هشتاد درصد! بعد میگویند چرا این همه پرونده تشکیل شده؟ و چرا اینقدر قانون شکنی شده؟ برای اینکه نه مامور آموزش دیده و نه مردم آموزش دیده است. اینها آموزش میخواهد آموزش در مدرسه، رسانه، خانواده، اداره، در محل و میدان است. پیامبر(ص) فرمودند آموزش آگاهی، و آگاهی آموزش. مردم را مطلع و آماده کنید و خودتان هم آموزش ببینید.
هر کدام از اینهایی که میگویم چندین روایت و حدیث از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است چون فرصت نیست فقط تیترهای آنها را میگویم. شرط بعدی؛ ایجاد دوستی در میان جامعه است تا میتوانیم سوءظنها و بدبینیها را به صفر نزدیک کنیم. پیامبر(ص) فرمود جامعه اسلامی جامعهای است که تنش و اضطراب و استرس در آن در کمترین حد باشد، مردم عصبی نباشند، همه به هم چشم رقیب یا دشمن یا خطر نگاه نکنند این جامعه اسلامی میشود. چه کار کنیم اینطوری شود؟ صد تا کار باید انجام شود اصلاحات در قوانین، اصلاحات در آموزش، اصلاحات در نوع مواجهه مردم با نهادهای مسئول که از دو طرف آموزش دیدهاند. فرمودند گسترش دوستی و محبت و عشق در جامعه، کاری کنیم مردم همدیگر را رقیب و دشمن هم ندانند به همدیگر سوء نیت و سوءظن نداشته باشند به مردم احترام بگذارید و اعتماد کنید و از آنها اعتماد و احترام توقع داشته باشید. گسترش محبت. حالا بعضیها میگویند مسئله جنگ و امنیت چه ربطی به محبت دارد؟ اتفاقاً خیلی ربطی دارد برخی با محبت تسلیم میشوند و بی خودی کله شقی دربرابر قانون و حق نمیکنند. دستور دیگر پیامبر(ص): توجیه و هدایت نیروهای مسلح و غیرمسلح در یک راستا و به سمت یک هدف است. یعنی نهادهای حکومتی هر کدام به یک سمت نروند. رسانهاش یک سمت برود و آموزش و پرورش یا نظام دانشگاهیاش یک سمت برود خانواده یک سمت برود, نیروی امنیتی یک سمت برود. اینطوری که نمیشود. پیامبر(ص) فرمود یک حکومت خوب و درست و اسلامی این است که تلاش کند تمام نهادهای حکومتی با هم منسجم باشند. یعنی در یک پروژه عمل کنند یعنی اجزای یک ماشین و یک سیستم باشند یعنی ببیند این پروژه کلی که ساختن و رشد یک نمونه جامعه اسلامی در جهت اقتصاد، اخلاق، امنیت، عزت، خانواده و... خب کدام بخش از این اهداف، به عهده کدام نهاد است؟ خب آقاجان شما یک نقشه دارید عمل میکنید اداره مالیات و واردات و صادرات باید یک جور عمل کند تا جامعه را دچار خسّت، دچار گداصفتی و رقابت منفی کند و وسوسه به دروغ گفتن و رشوه و مالیات ندادن شکست دادن تولید داخلی و... کند، رسانه و نیروی انتظامی و مدرسه و خانواده وظایفشان چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند که یک پروژه کامل و منسجم تعریف شده و خیلی تعریف عجیبی است و همین الان نیز بزرگترین مشکلات ما همینها میباشد. فرمودند که تمام نیروهای مسلح و غیرمسلح را به سمت یک هدف روشن و واضح هدایت و توجیه کنید، درست رهبری کنید. رابطه میان این نیروها و قوا را درست با هم تنظیم کنید.
دستور دیگر پیغمبر(ص) است. فرمودند زیاد کردن دوستان. فرمودند تا میتوانید به دوستانتان بیافزایید و دشمنان خود را کم کنید. یعنی کسانی که با یک سوءتفاهم دشمن شما میشوند آن را حل کنید چرا؟ اصل این است که بیشترین دوست و کمترین دشمن را داشته باشید. منتهی با حفظ اصول. چون بعضیها میگویند دشمن را به دوست تبدیل کنیم، میپرسیم چطور؟ میگویند اصولمان را کنار میگذاریم که دشمنان اصول دوستان ما شوند خیر این خیانت است، نه آقا دشمنان تو و اصول، بشوند دوستان تو و اصول. این بزرگترین هنر است. پیامبر(ص) فرمودند تلاش کنید دشمنان و مخالفینتان را به حداقل برسانید و دوستان را به حداکثر برسانید. دیگر این که، فرموند هر جا طغیانی و استبداد و خیانت میبینید تسامح و مسامحه نکنید بلکه آن را افشا کنید. نهی از منکر افشا و رسوا کنید و با آن درگیر شوید. توجیه نکنید. فساد را اگر یک جایی در سیستم فساد میبینید سکوت نکنید و این باید علاج شود وگرنه خودتان دچار فروپاشی وضعف میشوید.
دیگر چه؟ دستور دیگر پیامبر(ص) این است: آشکار کردن برتری نظام اسلامی بر نظامهای شرک و سیستمهای دیگر. فرمودند هم به لحاظ نظری درست توضیح دهید که چرا اگر به یک سیستم اسلامی درست عمل کنیم از همه سیستمهای دیگر درستتر و بهتر و مفیدتر به حال مردم است. هم به لحاظ نظری توضیح بدهید و هم به لحاظ عملی تلاش کنید نشان دهید که در ذهنها این پیش نیاید که خب حالا این سیستم با آن سیستم چه فرقی دارد؟ برای چه ما برای این سیستم فداکاری کنیم؟ این توهم به وجود نیاید.
اصل دیگر این که، پیامبر(ص) فرمودند روح نفرت و مقاومت در برابر کفر را احیاء کنید. یعنی نگذارید این روحیه بر جامعه حاکم شود که حالا این دشمن، دشمن بزرگی نیست چرا حالا هی میگوییم دشمن کدام دشمن وجود دارد؟ و اصلا بین ما و دشمن سوءتفاهم شده است. فرمودند همانقدر باید تلاش کنید دشمنان که دشمن واقعی نیستند فریب خوردند یا دچار سوءتفاهم شدند اینها را به دوست و اصول خودتان تبدیل کنید. اما آنهایی که واقعا دشمن هستند پیامبر(ص) فرمود در برابرشان کوتاهی نکنید کوچکی نشان ندهید و نگویید نه اینها خیلی هم دشمن نیستند! فرمودند نه اتفاقا روح نفرت از دشمنان خدا و حق را زنده نگه دارید. همین مرگ بر آمریکا گفتن. همین مرگ گفتن یعنی ابراز برائت، اصلا ما برائت و ولایت، جزء فروع دین مثل نماز و روزه واجب است مثل حج واجب است دیگر، ولایت یعنی درود بر، برائت یعنی مرگ بر. درود بر جبهه حق و سربازانش و مرگ بر جبهه ظلم و سربازان آن. پیامبر(ص) فرمود این مرگ بر را یادتان نرود. نفرت علیه دشمنان حق را همیشه در جامعه زنده نگه دارید و تقویت کنید.
اصل دیگر، فرمودند نمونههای عملی درست را نشان دهید. یعنی بهترین حرفها رو هم بزنید تا یک حدی کشش دارد باید نمونه عملی نشان دهید. مثلا میگوید بانک اسلامی باید نمونه آن را نشان دهی. این که بگوییم بانک سرمایهگذاری اینطوری است و بانک فلان این شکلی است و بانک اسلامی اینطوری است نمیشود باید نمونه آن را نشان دهی نیروی انتظامی اسلامیخب میگوییم نیروی انتظامیگارد ویژه کفار اینجوری است مثلا رحم سرش نمیشود طرف را بازداشت میکنند توی آمریکا به او خیانت و تجاوز میکنند و حد و حدود نمیشناسند، طرف را لخت مادرزاد میکنند. در گارد ویژه اسلامیاین کارها را نمیکنند، حق ندارند بکنند. چه کارهایی را در عمل میکنند یکی در نظر میگوید پلیس اسلامی اینطوری است و پلیس کفر اینجور است یک جاهایی مشترک هستند هر دو مثل هم هستند. یک جاهایی بحث فن و تکنیک است اینجاها هم شباهتها زیاد است. اما یک جاهایی بحث حق و حقوق و مسئله شرع و دین است. آنجا رشوه میگیرد اما اینجا حق نداری رشوه بگیری و خیانت کنی و طرف را رها کنی. او خیانت میکند اینجا حق نداری. پس یکی هم فرمودند سرمشقسازی هر چی که میخواهید بگویید، پیامبر(ص) آنجا فرمودند که سیستم حق و باطل را پیش چشم مردم مقایسه کنید. آشکارسازی برتری نظام اسلامی نسبت به نظامهای پشت کار است. خب حالا یک روش اصلی آن الگوی عملی نشان دادن است. مثلاً زمان جنگ شماها هیچ کدام نبودید زمان جنگ واقعا بچهها، آنهایی که در جبههها بودند یک نمونه مجاهد اسلامی را عملاً نشان دادند نمیترسد با سلاح خالی و فشنگهای خیلی کم، کارهای بسیار خطرناکی میکند و با گروه کوچک در برابر گروه ده برابر خودش پیروز میشود و با اسیر مدارا میکند آب خودش را به اسیر میدهد. نشان دادن یک مجاهد اسلامی چگونه است؟ لذا الگوسازی شد و در جهان الگو شد حالا در جهان دارند نمونههای قلابی آن را میسازند مثل تکفیریها و داعشیها. اینها نمونههای قلابی است. پس اگر یک جاهایی خیلی خوب حرف زدیم و شعارها خوب دادیم اما نتوانستیم الگوی عملی درست نشان دهیم آن جا شکست خوردهایم حتی جامعه و مدیرهای خودمان نیز به سراغ الگوهای مادی و غربی و دیگران رفتند. پس این شد مسئله الگوسازی. پس شما باید در هر مسئله الگوسازی شود.
آخرین بخش عرایضم این مسئله جنگ روانی است. این زیاد بحث دارد و روایات زیادی را آورده بودم که دیگر عرض نمیکنم. فقط این که پیامبر(ص) چگونه جنگ روانی را چگونه دقیق انجام میدادند و میفرمایند خداوند ما را با انداختن رعب و ترس ما در دل دشمن پیروز کرد. ببینید رعب یک تعبیر قرآنی است که خداوند جبهه حق را با رعب، رعب یعنی ترس. با انداختن ترس شما در دل دشمن کمکتان میکند. شما در برابر آن گروه یک در برابر صد هستید اما خداوند یک کاری میکند که آنها میترسند و فرار میکنند. همان یک نفر که میآید آن ده تا فرار میکنند. پیامبر(ص) فرمود خداوند ما را به کمک ترس انداختن در دل دشمن کمک کرد. بعضیها برداشتند تحریف کردند بله اینها یک استراتژی دارند به نام نصرت به رعب، یعنی پیروزی از طریق ترس و وحشت، منظورش هم این است که مردم را بترسان تا بتوانی دیکتاتوری کنی و مسلط شوی! این که اصلا طاغوت و طغیان است. ترساندن مردم بی گناه، قرآن میفرماید محاربه با خداست. اینهایی که قرآن میگوید دست و پاهایش را قطع کن و خشنترین حکم را میدهد کسانی هستند که امنیت مردم را به خطر میاندازند. محارب هستند. با سلاح و تهدید مسلحانه میآیند به جامعه، و به جان، مال، ناموس و خانواده انسانها تعرض میکنند. اسلام میگوید ارعاب، بزرگترین خیانت و جنایت به مردم است. پس این نیست. پس چیست؟ ترساندن دشمنان است. ترساندن جنایتکاران است. مثل اینکه شما میبینید الان ارتش اسرائیل، صهیونیستها میترسند از حزبالله، پرچم حزبالله هر جا بالا میرود میترسند. هر جا میفهمند این تروریستها یا ارتش آمریکا یا ارتشهای اشغالگر میفهمند که نیرویهای وابسته به انقلاب اسلامی ما به صحنه آمدند میترسند. اینها ترساندن جنایتکاران، متجاوزگران است نه ترساندن مردم عادی. بله این آیه رعب آیه قرآن است. این که مسخره میکنند نصر به رعب! این آیه قرآن است قرآن را مسخره میکنید؟ این نصر به رعب، دو تا شیوه هم داشت یکی شیوه اعجاز آمیزِ غیبی و معنوی وکه خداوند میگفت فرشتگان را میفرستیم به کمک شما و شما را تنها نمیگذاریم و الان هم همینطور است، در همین جنگ هشت ساله خدا فرشتگان را فرستاد. این یک قانون الهی است، الان هم هر جا کسی خالصانه وارد صحنه شود خدا مثل جنگ بدر فرشتگانش را میفرستد. بارها دیدید پیروزیهای غیرعادی و غیرمادی بود و ما قطعا باید خیلی جاها شکست میخوردیم چون معلوم بود غیر عادی است ولی پیروز شدیم. و خیلی جاها بود تا صدای بچههای ما میآمد شاید پنجاه برابر ما آدم داشت ولی میترسید خودش ول میکرد و میرفت. اگر دقیقاً میدانست ما چند نفر هستیم و برایش همه چی روشن بود ما چند نفر هستیم، میایستاد. ما از اول جنگ تا آخر جنگ، نه تانکمان، نه تعداد نیروهای نظامی رسمیمان از عراق بیشتر نبود، عراق از سیزده کشور نیرو و سرباز آورده بود و تمام کشورهای فاسد خلیج فارس میلیاردها دلار به اینها کمک کردند. شرق و غرب و آمریکا و فرانسه روسیه و شوروی همه به آن آخرین سیستم اسلحهها را دادند ولی به ما سیم خاردار هم نمیدادند. بچههای ما واقعا یک به صد در جبههها و عملیاتها میجنگیدند با سلاح سبک و دست خالی اونطرف تانک و توپ و هواپیماهای آخرین مدل و بمبارانهای شیمیایی، فقط مانده بود بمب اتم بزنند همه چی به او داده بودند. ولی چرا باز تا صدای تکبیر بچهها بلند میشد در شب عملیات، آنها فرار میکردند؟ همین بود دیگر. اما یک نصرت به رعب هم داریم که از طریق همین عادی و مادی صورت میگرفت. یعنی پیامبر(ص) طرحهای بسیار پیچیدهای داشت مثلاً میگفت الآن دشمن کجاست بروید این کار را بکنید، مثلا میگفت در ارتفاعات پشت سر دشمن بروید و سی چهل تا آتش درست کنید همین! دو نفر میرفتند پنجاهتا آتش درست میکردند آنها فکر میکردند که محاصره شدند و فکر میکردند که مسلمانها از پشت حمله کردند. خب این جنگ روانی است. در این موارد هم تکنیک متعددی پیامبر داشت. در این کار هم با اعتماد به خدا میشود نصر به رعب از طریق ایمان به غیب نصر به رعب معنوی را آورد که اصلا در دل دشمن خالی میشود. آقا شاه چند صد هزار تا ارتش داشت ساواک داشت پلیس داشت و توپ و تانک داشت مگر مردم چه داشتند؟ خداوند یک کاری کرد ترسیدند و دست به اسلحه نمیبردند. در جنگ دشمن از ما به لحاظ مادی ثروتمندتر بود اما نشد. الان در فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و غزه نیروهای ما دارند جلو میروند و پیش میرویم. اما آن طرف کل دنیا ایستاده است جنگ جهانی است الان در عراق سوریه یمن و... ما داریم میریم جلو بچهها و نیروهای ما دارند جلو میروند. این هم استفاده از تکنیکهای خوب جنگی است و هم استفاده از تکنیکهای معنوی است. ایمان به غیب، توکل به خدا، عمل برای خدا را خداوند جبران میکند.
آن وقت آخرین نکته سه تا صفت در این روایت آوردهاند که من عرض میکنم یکی فرمودند هوشیاری. فرمودند مومن خنگ و خپل نیست. مومن کسی که سرش کلاه میرود و کلاهش را بر میدارند و در مبارزه سیاسی و نظامی و مبارزه اقتصادی فریب میخورد این مومن واقعی نیست. مومن باید هوشیار باشد و ضریب هوشی بالا داشته باشد باید بتواند بهترین و پیچیدهترین طرحهای دشمن و مخالف را حدس بزند و خنثی کند و تلههایی طرح کنی تا دشمن در دام بیفتد. هوشیار و زبل باید باشی. فرمودند که «المومن کیس، فطن، حذر» مومن سه تا خصوصیت نزدیک و شبیه به هم دارد اما یکی نیستند. فرمودند مومن سه تا خصوصیت دارد، در جبهه حق، جبهه ایمان، در فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، در هر عرصهای این سهتا خصوصیت دارد 1. کیاست 2. فطانت 3. حذر. حذر یعنی چه؟ یعنی اشراف عقلانی، احتیاط. "احتیاط" محافظهکاری نیست انقلابی نباید محافظه کار باشد اما احتیاط چرا، احتیاط یعنی عقل. مثلاً تو میخواهی از اینجا به آن سمت بروی، محافظه کار کسی است که بگوید اصلاً نرویم ولش کن نرویم نمیتوانیم! این محافظه کار است. این که اصلا هیچی، بیعقل، اصلا محاسبه نمیخواهد همینطور کلهاش رو پایین میاندازد و میرود! صدمه میزند و صدمه میخورد و کاری هم انجام نمیدهد. پس چی شد؟ محافظهکار عملگریز است و میترسد و میگوید کار خیلی سخته ما نمیتوانیم، نمیشود و ولش کن! بیعقل و متحیر اصلاً برنامه و عقل ندارد همینطوری میدود! اما فرمودند یک مومن و انقلابی نمیترسد حتما میگوید این کار را میتوانیم و انجام میدهیم. منتهی کیّس است، یعنی ضریب هوشمندی بالایی دارد. فطن است هوشمند است و همه ابعاد را میبیند، صاحب حذر است یعنی کاملاً پروژه و سناریویهای مختلف را پیش بینی میکند و مینویسد میگوید از این جا تا آن جا ده اتفاق ممکن است بیافتد پس من برای هر کدام باید آماده باشم. میتوانیم اما با فکر. هر کسی در هر کار. مدیر اقتصاد، مدیر نظامی، سیاسی، تربیتی، رسانه و... فرموند هرکس در هر کاری هست باید هوشمند باشید. امام صادق(ع) میفرمایند اگر میخواهید بمانید کارتان استوار باشد و درست پیش برود یک شرط دارد و آن "عقل" است بدون عقل وارد هیچ پروژه ای نشوید. ذکاوت هوشمند باشید بتوانید حدس بزنید و قدرت حدس قوی داشته باشید و بتوانید پیشبینی کنید. سرعت انتقال و حافظه خوب و بایگانی خوب داشته باشید دوباره از صفر شروع نکنید. برای مسائل مختلف پرونده تشکیل دهید تا غافلگیر نشوید. افراد برای حوزههای خاص تخصص و آموزش ببینند، علم داشته باشید. اینها همگی تعابیر امام صادق(ع) است.
هر کاری سواد خودش را میخواهد کار نیروی امنیتی، سواد انتظامی و اطلاعاتی و امنیتی میخواهد. کار رسانهای، سواد رسانهای میخواهد. کار آخوندی، سواد آخوندی میخواهد. هر کاری علم و دانش خودش را میخواهد. ببینید امام صادق چه چیزهایی را گفتهاند؟ فرمودند میخواهید کار شما باقی بماند و استوار باشد؟ زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و تمدنتان باقی باشد؟ 1) عقل، درست داوری کردن برنامهریزی 2) ذکاوت، ضریب هوشی بالا، سرعت انتقال، خنگ نباشید، متدین خنگ و خپل نباشید که کلاهشان را برمیدارند! مدام ذکر میگوید ولی همه سرش را کلاه میگذارند و سوارش میشوند و بازیاش میدهند. 3) فقط علم کافی نیست و فهم نیز لازم است. 4) حافظه؛ حافظه یعنی فراموشکار نباش. مثلاً این قضیه به یک شکل دیگر ده سال پیش اتفاق افتاده یادت رفت؟! تو باید یک پرونده دقیق داشته باشی که اتفاقات مشابه را با توجه به اتفاقات گذشته و تجربههای انباشته باشی و عبرت بگیری و آماده باشی. نه این که دوباره آن را تجربه کنی! و علم و تخصص. هر کاری باید همینطوری باشد. مثلا در دستگاه قضایی قوه قضائیه چطور دادگاه ویژه نظامیان و روحانیت هست خب باید دادگاه ویژه اصناف خاص که خیلی تخصصیتر است برای همه اینها باید یک دادگاه ویژه باشد چون اگر قاضی آن موضوع را درست نشناسد و فکر کند این همه مثل بقیه پروندههاست خب در حکم و تشخیص موضوع اشتباه میکند. یعنی باید دادگاه ویژه ورزشکاران باشد که مثلاً اگر تخلف دوپینگ و رشوه و پیشنهادهای فساد و... اتفاقاتی افتاد آن قاضی موضوعات را بشناسد. قاضی معمولی نمیتواند قصاوت کند. باید دادگاه ویژه هنرمندان و سینماگران باشد آنها عرف خاص خودشان را دارند. باید آن عرف و موضوع را بشناسد که کدام جرم است و کجا تخلف است و کجا خیانت و فساد است و کجا یک چیز عرفی عادی است که اصلاً معنایش این نیست. شما الان میروید به میدان بار فروشها یا میدان دام، ادبیاتی که آدمهای آنجا با هم صحبت میکنند حتی متدینینشان آنجا با ادبیاتی که صحبت میکنند حتی در بازار فرش فروشها که با هم حرف میزنند اینها دوتا ادبیات است, اصلاً ادبیات و زبانشان فرق میکند.
وقتی که بعضی جرمها تخصصیتر میشود هنرمندان، ورزشکاران، سینماگران و مطبوعات که دادگاه ویژه خود را دارد یا دادگاههای ویژه مفاسد بانکی؛ الان بعضی از مسائل بانکی آنقدر تخصصی شده که طرف ده ساله دارد دزدی میکند و کسی نفهمیده است. میگوید آقا ما بیست بار رفتیم بازرسی نفهمیدیم! خب نفهمیدی برای اینکه تو نیروی آموزش دیده ویژه نداری. ما باید یک دادگاه ویژه بانکها داشته باشیم که چه اتفاقاتی در بانکها ممکن است بی سر و صدا بیفتد کجا میآید به سمت سندسازی و کجا به سمت جابجایی نامشروع پول میرود؟ و کجا نزدیک ربا میشود؟ اینها دادگاه ویژه میخواهد. در حوزه معاملات خارج از کشور، طرف پورسانت و رشوه میگیرد. باید دادگاه متخصص و ویژه باشد. در حوزه مسکن باید یعنی باید آموزش ببینند. این مثال قوه قضائیه، حالا شما بیایید درحوزه تعلیم و تربیت، استاد هم همینطور است. در رسانهها، ما در همه نیروها هم همینطور است. امام صادق(ع) فرمودند: عقلانیت، ذکاوت و هوشمندی، فهم درست و به موقع، حافظه یعنی تجربه انباشته و بایگانیهای قوی. بایگانیهایی که گاهی ما میکنیم یعنی هر چی گیرمان میآید معمولاً همه را روی هم میریزیم و بعداً هم معمولاً هیچ کس هم رجوع نمیکند. امام صادق فرمودند بایگانی علمی دقیق و دسته بندی شده که اگر یک اتفاق مشابهی دارد اتفاق میافتد یا افتاده یا ممکن است بیفتد سریع برویم آن پرونده را باز کنیم و بگوییم این پرونده اینجوری شد. یعنی عبرت بگیریم. ما متاسفانه تجربه انباشته نداریم و دوباره خیلی وقتها از صفر شروع میکنیم و دوباره هر کسی در حوزه خودش دوباره میخواهد چرخ را از اول اختراع کند. تجربههای جهانی و داخلی هست اینها را باید طبق سخن امام صادق استقاده کنیم. و اینکه علم سواد رسانه پس این تعبیر «اشرف المومنین اکثرهم» فرمودند میدانید شریفترین و بهترین مومن چه کسی است؟ کسی که بیش از بقیه کیاست دارد. یعنی باهوش و زرنگ باشد و کلاه سرش نرود. قوه عاقله و حافظه و هوش و آگاهی و آموزش. بداند که خدعه یک چیز است، خدعه یعنی فریب، بداند خدعه و فریب یک چیز است و تاکتیک و تکنیک و دور زدن دشمن یک چیز دیگری است. چه کاری را با دوست نباید کرد با دشمن میشود کرد و چه کاری را با دشمن هم نباید کرد.
اخرین حدیث که عرض میکنم این است: یک کسی آمد به حضرت علی(ع) گفت آقا بیام پیش شما زرنگ بازیهای معاویه را در بیاوریم که یک عده را میخنداند، یک عده را میکشد، و عدهای را میترساند، به عدهای دروغ میگوید، یک عدهای پیش یک عدهای روشنفکری میکند، اینجوری است و همه کارها را بلد است و همه فن حریف است شما چرا این کارها را انجام نمیدهی؟ حضرت علی فرمودند که «وَ لَوْلاَ کَرَاهِیَّهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» من کار کثیف نمیخواهم بکنم و متنفر هستم و بدم میآید از "غدر" که یعنی خیانت این کار خیانت است و هنر نیست و این اسمش عقل نیست و شیطنت است عقلانیت نیست من بدم میآید از این کارها و این کارها درست نمیباشد. هدف ما با این وسائل سازگار نیست. ما وسائل دیگری داریم. فرمودند به خدا سوگند، - گوش کنید - به خدا سوگند اگر بدی خیانت نبود «لَکُنتُ مِن أدهَی النّاس» من جزء رده یک باهوشهای بشریت بودم. حضرت علی(ع) میگوید ضریب هوشی من که بخواهم این کارها را بکنم در حد "أدهَی النّاس" یعنی مثلا در دنیا اگر 5 نفر بالاترین ضریب هوشی را در دنیا و در تاریخ بشر داشته باشد یکی از آنها من هستم. اگر بخواهم زرنگ بازی در بیاورم مثل معاویه ولو هر کار کثیف و جنایت و خیانت بکنم من هم این کارها را بلد هستم. منتهی فرمودند که غدر و فریب و خیانت تهش، خیانت خودش جزء فجور و فساد است. خط ما، خط تقوا است نه خط فجور؛ و ته آن کفر است. اما خط ما، خط ایمان است. ما نمیتوانیم بگوییم اهداف ما تقوا و ایمان است ولی در روش از کفر و فجور و خیانت استفاده کنیم! ولی او هدفش خدا و توحید و ایمان عدالت و... نیست. هدف او قدرت است. هدف او فسق و فجور است. اگر لازم باشد فسق و فجور میکند اگر لازم باشد بلند میشود نماز شب هم میخواند! اگر لازم باشد مشروب هم میخورد! اگر یک وقت لازم باشد مقدسنمایی میکند و اگر لازم باشد بزرگترین گناه را میکند و بیگناه را میکشد! من اهل این کارها نیستم. ما پیروزی مادی به هر قیمت را نمیخواهیم. پیروزی اصلی برای ما پیروزی در محضر خدا است و خدا فرمود شما درست عمل کنید. در همین مسئله هم در اکثر موارد جزء مواردی که ضرورت خاصی باشد پیروزی مادی هم خواهید داشت.
پس این را هم دقت کنید آقا توکل بر خدا یعنی چی؟ منطور این است کار مهمی را به آدم نفهمی بسپاری! ذهن و عقل و آموزش و تجربه و احتیاط و ضریب هوشی اینها مهم نیست! نخیر آقا همه اینها مهم است. تو ظاهر را میبینی باید ضریب هوشی بالایی داشته باشید و قدرت حدس قوی داشته باشید و بتوانید دو تا ردیف جلوتر را بتوانی پیش بینی کنی. الان دارد این اتفاق میافتد تو باید مثل یک آدم دقیق، اطلاعات عملیاتی مثل توی جبهه پیشبینی کنی، اگر الان این اتفاق بیفتد بعد من این کار را بکنم، بعد ممکن است دشمن چه کار کند؟ شش تا احتمال، آن کسی که ششتا احتمال به ذهنش میآید عاقلتر و باهوشتر از آن کسی است که سهتا احتمال بر ذهنش میآید و او باهوشتر و عاقلتر از کسی است که یک احتمال به ذهنش آمده است. ششتا احتمال به ذهنت بیاید که اگر اینطوری شد چی کار کنم؟ اگر اونجوری شد چی کار کنم؟ ببینید هم به لحاظ مادی و علمیباید قوی باشی و اصل از لحاظ معنوی است که فرمود توکل به خداوند کنید که اصل پیروزی دست خدا است «مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» پیروزی و نصرت حقیقی دست خداوند است.
امیدوارم انشالله موفق و موید باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی